همیشه فکر می کردم چرا مسلمین با وجود اینکه یک دین و یک کتاب دارند و در بسیاری از احکام با هم موافقند ولی این همه اختلاف در بین آن ها وجود دارد.مگر در قرآن نیامده است که مومنین با هم برادرند پس علت این همه اختلاف چست؟
درپاسخ به این سوال به یکی دیگر از عوامل و راهکارهای انسجام می پردازمکه اگر به آن عمل شود بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد ؛چراکه اگر به اطراف خود خوب بنگریم خواهیم دید اگر در جامعه اختلافی وجود دارد به خاطر انجام ندادن کامل احکام دینی می باشد. عاملی که می تواند ما را در برابر فرو رفتن در منجلاب اختلاف بیمه کند،آن عامل عبارت است از پذیرش کامل دین اسلام به این نحو که اگر مومنان، اسلام را به طور کامل بپذیرند دیگر جایی برای اختلاف و تفرقه باقی نخواهد ماند، به همین دلیل قرآن در آیه 208 سوره بقره از مومنان میخواهد که به قرآن و دیگر کتابهای آسمانی ایمان آورند واسلام را بدون هیچ کم و کاست پذیرا باشند: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید که او دشمن آشکار شماست.»
با سلام به همه دوستان به خصوص عزیزانی که مطالب وبلاگ پیامبر اعظم(ص) را دنبال می کنندو عرض تبریک میلاد رئوف اهل بیت عصمت و طهارت ،امام رضا(علیه السلام) در این پست به بررسی یکی دیگر از عوامل وحدت در بین مسلمین اشاره می کنم.
پیامبر اعظم(ص) آن هنگام که ندای حق پرستی را سر داد و سکان رهبری جامعه اسلامیرا به دست گرفت، با شعار «انما المومنون اخوة » دشمنی و تفرقه اقوام را به برادری و اتحاد تبدیل فرمود و زنگار کینه و دشمنی جاهلیت را به مساوات و برادری مبدل نمود و مراعات حقوق برادرى را برای رهایی از اختلاف مطرح کردند؛ آن حضرت میفرماید: «خداوند در روز قیامت اعلام میکند کجایند آنها که با دیگران پیوند مودت و محبت برقرار کردهاند. به جلال خودم سوگند! آنان را در سایه رحمت خود پناه میدهم.» آن گاه برای این برادری و مودت حقوقی تبین گردید؛ چنان که در زمینه این حقوق در روایتى از امام کاظم(ع) براى برادر ایمانى، 7 حق معرّفى شده که اگر کسی آنها را مراعات نکند، از ولایت الهى خارج مىشود.
قرآن مراعات حقوق برادری را راهکاری برای وحدت بیان میکند و مؤمنان را به مثابه جانهاى یکدیگر دانسته، و احکامیرا برای آنان آورده از جمله آنکه در سوره حجرات آیه 11 از آنان مىخواهد که به خویشتن عیب نگیرند و در آیه بعد ظن و تجسّس را حرام میداند و غیبت کردن مؤمن را به مثابه خوردن گوشت مرده برادر خود معرفی میکند، و به سبب همسویى چنین پیوندى با اراده الهى، راه مؤمنان را محور حق برشمرده و عدم پیروى از راه آنان را همسنگ مخالفت با پیامبر(ص) دانسته است: « کسى که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، ما او را به همان راه که مىرود مىبریم و به دوزخ داخل مىکنیم و جایگاه بدى دارد.»(نساء/115)
یکی دیگر از محورها و راهکارهای انسجام اسلامی، مراجعه به پیامبر(ص) است. قرآن، علاوه بر آنکه وجود پیامبر(ص) را محورى براى همبستگى و یگانگى مسلمانان مىداند، مراجعه به سنّت حضرت را نیز راهکارى براى ایجاد و حفظ یگانگى معرّفى کرده، مرجعی برای رفع اختلافات میداند؛ چنان که در آیه 59 سوره نساء اینگونه میفرماید: «پس اگر درباره چیزى نزاع کردید آن را به حکم خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر به خدا و قیامت ایمان دارید. این [ رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف] بهتر و پایانش نیکوتر است.»
پیامبر(ص) مرجع بسیار مطمئنی است که مىتواند برطرفکننده منازعات و مشاجرات باشد و به این سبب پذیرش داورى وى مورد تأکید قرآن است و آن را از نشانههاى ایمان میداند و میفرماید: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملا تسلیم باشند.»(نساء/65)
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه بازگشت به رسول اکرم(ص) را مراجعه به سنّت پیامبر تفسیر فرموده است؛ چرا که سنّت آن حضرت، شارح و بیان کننده قرآن است و اگر در فهم قرآن ابهام و اشتباهی _ که ممکن است زمینهساز پراکندگى باشد _ وجود آید، آن را برطرف میکند.