با سلام خدمت تمام دوستان
از همه شما عزیزان که با ارسال نظرات و سوالات و همچنین انتقادات خود ، ما را در مسیری که انتخاب کرده ایم یاری می نمائید تشکر می کنم؛ به خصوص دوستانی که آن چنان جدی مسائل را دنبال کرده اند ـ که حتی به ارسال پیام هم اکتفا نکردند و به واسطه ایمیل و تلفن با ما در ارتباط بودند ـ تشکر می کنیم و به حق این جدیت دوستان باعث می شود که ما هم در کارمان جدی تر باشیم.
در ادامه بحث ارتداد همانطور که قول داده بودم از این به بعد چند پست را به نقد و بررسی پیامهایی که برایم ارسال شده است اختصاص می دهم و از شما دوستان عزیز خواهشمندم که اگر نکته ای داشتید حتماً مطرح کنید.
در مقدمه بحث سه نکته اساسی را که فکر می کنم جواب بعضی از دوستان هم باشد مطرح می کنم و در ادامه به بررسی تعدادی از پیام ها خواهم پرداخت .
نکته اول: همان طور که مکرراً اشاره کرده ام نباید بین بُعد نظر و اعتقاد و ایمان و بُعد عمل و جنبه کرداری خَلطی صورت گیرد
در ایمان و در نظر نه تنها اجبار و اکراه نیست بلکه اکراه در بسیاری از مواقع نتیجه عکس هم دارد.به طور مثال اگر کسی بگوید الان روز است نمی توان وی را مجبور کرد که از اعتقادش برگردد و مجبور شود که قبول کند الان روز نیست و مسلماً هیچگاه عقیده وی عوض نمی شود اگر چه ممکن است به زبان چیزی غیر از آن بگوید .
آیه «لا اکراه فی الدین » در قرآن هم ، اشاره به این حقیقت دارد که در قبول دین ، اکراه و اجبار وجود ندارد ؛ زیرا اساس و شالوده دین بر ایمان و اعتقاد قلبی استوار است . اجبار فقط در اعمال و حرکات جسمانی مؤثر است و افکار و اعتقادات راهی جز منطق و استدلال نمی تواند داشته باشد .
از روایاتی که در شأن نزول این آیه نقل شده استفاده می شود : بعضی از ناآگاهان از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) انتظار داشتند که همچون حکام جبار ، با زور و فشار اقدام به تغییر عقیده مردم (هر چند در ظاهر) کند ، آیه فوق نازل شد و صریحاً به آن ها پاسخ داد که دین و آیین چیزی نیست که با اکراه و اجبار تبلیغ گردد؛ علاوه بر آن همان گونه که خود آیه فرموده : «قد تبیّن الرشد من الغی » راه حق از باطل با دلایل و معجزات آشکار ، روشن شده است و نیازی به این امور نیست ؛کسانی متوسل به زور و تحمیل می شوند که فاقد منطق باشند نه دین اسلام که دارای دلایل روشن و استدلالهای نیرومند است .
بر طبق این نظر اگر کسی واقعاً و از روی برهان و دلیل و نه از روی هوی و هوس به این نتیجه برسد که دین و آئینی بهتر از اسلام وجود دارد ، می تواند به آن ایمان بیاورد و مسلمان نباشد و تا زمانی که عملی خلاف قوانین حکومت اسلامی از وی سر نزند کسی حق تعرض به وی را ندارد .
اما اگر شخص به اسلام ایمان آورد ،باید به ملزومات آن نیز پایبند باشد ؛به طور مثال در اسلام آمده است که شخص مسلمان باید در ماه رمضان روزه بگیرد حال شخصی که اسلام را پذیرفته نمی تواند در ماه رمضان و در خیابان روزه خواری کند و بگوید« لا اکراه فی الدین»
اجباری نبودن پذیرش دین ، به معنای اجازه روگردانی از آن نیست ؛در قرآن هم بعد از ذکر «لا اکراه فی الدین » ، در آیه بعد ، کسانی که کفر ورزیده اند را ، به آتش تهدید می کند : (الذّین کفروا.. .أولـئک أصحـب النّارِ هم فیها خـلدون ) . (بقره / 257)
این امر امری است بدیهی و عقلانی که اگر انسان امری را پذیرفت باید ملزومات آن را هم بپذیرد.
در نتیجه باید دو محدوده را کاملاً از هم جدا کنیم
1.بُعد نظر و اعتقاد که قابل اجبار نمی باشد در این بعد تقلید حرام است و نباید از کسی تقلید کرد حتی پدر و مادر و علماء و باید با بررسی و تحقیق به آن رسید و هر نظری را که پیامبر درونی ؛«عقل» به آن رسید عندالله هم معذور است و در اینجا صد در صد آزاد می باشد
2. بُعد عمل :بعد از تحقیق دیگر آزادی نمی باشد و باید به تمام قوانین و محدوده های دینی و جامعه پایبند باشیم . در هیچ جامعه ای به انسان اجازه نمی دهند که انسان هر کار خلاف قانونی را انجام دهد و اگر در جامعه ای این آزادی را قائل باشند،اصلاً وضع قوانین و حقوق امری عبث و بیهوده می باشد. و این امر هم فقط مخصوص جامعه ما نمی باشد ،بلکه تمام جوامع حتی جوامعی که مبتنی بر لیبرال دموکراسی هم هستند به هیچ وجه به افراد اجازه سرپیچی از قوانین را نمی دهند چه رسد به استهزا و مسخره کردن ارزشها و مقدسات جامعه .
این امر،امری است بدیهی و عقلانی و همه عقلای عالم هم این امر را قبول دارند و حکم مرتد هم به جز این ،حرف دیگری نیست.
خلاصه و اصل مطلب این است که: در مقام نظر و اعتقاد آزادیم، ولی بعد از قبول اسلام باید به تمام قوانین آن پایبند باشیم.
نکته دوم: مجازات حکم ارتداد که یک عمل مجرمانه است به خاطر اعتقاد نیست ؛چراکه همانطور که قبلاًهم اشاره شد اگر کسی بعد از تحقیق به این نتیجه رسید که مثلاً حق با مسحیت یا کفر است می تواند آن ها را انتخاب کند و هیچ کس هم با وی کاری ندارد ولی آنچه را که در اسلام برای آن مجازات تعیبن شده است ،تبلیغ آن کفر و شرک و در واقع حریم شکنی در درون جامعه اسلامی است ؛حتی اگر رفتارش بت پرستانه هم باشد، اشکالی بر آن نیست، ولی نباید تبلیغ کند که در واقع تبلیغ علیه همه جامعه اسلامی است و این عمل چه تبلیغ علیه دین و چه استهزا و مسخره کردن مسلمانان ،عمل مجرمانه می باشد.
نکته سوم: احکام اسلام و قوانین ناب اسلامی را باید از عملکرد بعضی از مسلمانان و حتی بزرگان دینی جدا کرد و نباید عملکرد اشتباه بعضی ها را به حساب اسلام گذاشت و بگویم چون فلان عالم و یا مسئول این عمل را انجام داده است ، پس اسلام هم همین است و باید بدانیم :
منابع احکام اسلامی فقط چهار منبع است که عبارتند از:قرآن،سنت (پیامبر و اهل بیت علیهم السلام)،عقل،اجماع