عشق، قواي خفته را بيدار و نيروهاي بسته و مهار شده را آزاد مي کند؛ نظير شکافتن اتمها و آزاد شدن نيروهاي اتمي. الهام بخش است و قهرمان ساز. چه بسيار شاعران و فيلسوفان و هنرمندان که مخلوق يک عشق و محبت نيرومندند. عشق، نفس را تکميل و استعدادات حيرت انگيز باطني را ظاهر مي سازد. از نظر قواي ادراکي الهام بخش و از نظر قواي احساسي، اراده و همت را تقويت مي کند. عشق، آنگاه که در جهت علوي متصاعد شود کرامت و خارق عادت به وجود مي آورد. روح را از مزيجها و خلطها پاک مي کند. به عبارت ديگر عشق تصفيه گر است. صفات رذيله ناشي از خودخواهي و يا سردي و بي حرارتي را از قبيل بخل، امساک، جبن، تنبلي، تکبر و عجب را از ميان مي برد. حقدها و کينه ها را زائل مي کند و از بين برمي دارد؛ گو اينکه محروميت و نا کامي در عشق ممکن است به نوبه خود توليد عقده و کينه ها کند.
از محبت تلخها شيرين شود***از محبت مسها زرين شود خدا فقط تورا مي پرستم